سفارش تبلیغ
صبا ویژن
درباره
منوی اصلی
جستجو
مطالب پیشین
آرشیو مطالب
تدبیر در قرآن
آیه قرآن
لینک دوستان
پیوندهای روزانه
امکانات دیگر
آمار و اطلاعات

بازدید امروز : 23
بازدید دیروز : 117
کل بازدید : 377937
تعداد کل یاد داشت ها : 186
آخرین بازدید : 103/9/3    ساعت : 4:33 ع

به نام آنکه شهید نظر میکند به وجه او.....

1-یکے از بچہ ها،اسمش اسرافیل بود؛کم سن و سال وخوش خنده.

بہ راننده ی تویوتا گفت:داداش میری عقب،محبت کن جنازه ے ما رو هم ببر.

لقمہ توی دهانمان بود کہ خنده مان گرفت.

تویاتا رفت تا تہ سیل بند.

غذا را پخش کرد،

دور زد و داشت برمی گشت که یک دفعہ یک خمپاره خورد بغل اسرافیل،

ظرف غذایم را پرت کردم و شیرجہ رفتم روی زمین،

اما سریع بلندشدم.وسط گردوغبار دویدم طرف اسرافیل،ترکش به

شاهرگش خورده بود و درجا تمام کرده بود.

 

2- زخمی ها،بنده خداها،خودشان باهرچہ دم دستشان بود،زخمشان را می بستند.

آنقدر زخمی زیاد بود کہ امدادگر به همہ شان نمیرسید،خون کہ از بدنها میرفت،

تشنگی غالب میشد، قمقمه ها را برمیداشتند،بی نفس میخوردند و چند دقیقہ ی بعد شهید میشدند....

محشرے دیگر بود.

همہ چیز میدیدے!

دست و پا قطعی و رفیق بی سر.

هرکس آنجا بود،میدانست کہ برگشتے در کارش نیست،همہ یکدل بودند.

اینطرف قشون حق بود ؛آنطرف قشون باطل

            باید میجنگیدیم

 

3- یاد بچہ های لب تشنہ کہ تو بیابون جون دادن،بخیر!

باید قدر شجاعت اونها رو بدونیم!

قدر بچہ هائے کہ کوچیک بودن و با شناسنامہ ی برادرشون اومدن.

 

4-هوا ،تاریک روشن بود،یک تویوتا از دور پیدا شد.آمد و نزدیک چادر ایستاد.راننده اش

یه پیرمرد بود بامحاسن سفید و صورتی نورانی

رُخش به روحانی میخورد.

لباس خاکے پوشیده بود و خیلی قرص راه میرفت،آمدجلو ،سلام و علیکی کردیم

گفت:آقا،من یہ شب خواب دیدم تو گردان شما هستم و باشما رفتم عملیات و سر از تنم جدا شده.

همینطور کہ بہ حرفهایش گوش میدادم و نگاهش میکردم،یه دفعہ صدای غرش هواپیما آمد

دیگر نفهمیدم چہ شد!

مزه ی تلخی را توی دهنم حس کردم و رفتم توی خلْسہ،

انگار روی ابرها راه میروم

خواب و بیدار سرم را بلند ردم و دیدم ازسینہ بہ پائین فلج هستم و آب رودخانہ ،رنگ خون است

و دست و پای قطع شده،روی آب شناور و یه مشت جنازه هم دور و برم ریختہ ؛

دیدم آن پیرمرد، سرش از تنش جدا شده!

   

بخش هایی از کتاب کوچه ی نقاش ها 

حتما بخوانید ...







مطلب بعدی : حب الحسین هویتنا ...        مطلب قبلی : مقتدر و مهربان




+ باسلام و عرض تسلیت ایام شهادت اباعبدالله الحسین علیه السلام و یاران باوفایشان ...تغییر نام کاربری بنده از "مدیونم به شهدا"به "اندیشه ی شهدا"...یاعلی ..التماس دعا



+ "مرگ گردنگیر فرزندان آدم است؛ همچون گردنبند بر گردن دختر جوان." این سخنانی بود از امام حسین علیه السلام که "جهاد عماد مغنیه" آن ها را در سالگرد شهادت پدرش حاج عماد مغنیه بیان کرد.



+ * ای شهیـــد * بی قرار توام و در دل تنگم گله هاست .. آه ، بیتاب شدن عادت کم حوصله هاست .. مثل عکس رخ مهتاب که افتاده در آب دردلم هستی و بین من و تو فاصله هاست ... آسمان با قفس تنگ چه فرقی دارد بال؛ وقتی قفس پرزدن چلچله هاست... بی تو هر لحظه مرا بیم فروریختن است مثل شهری که به روی گسل زلزله هاست ... باز می پُرسمت از مسئله ی دوری و عشق و سکوت تو جواب همه ی مسئله هاست....



+ آقا سید راه گم کرده ام ؛ مرا یارا و توانی نیست برای بال گشودن تا افقی بی نهایت ، رو به سوی معبود مهربان ... ای بزرگ شده دستانم نیازمند ترحمی از جنس نور تو شده ... به زلالی ات سوگند؛ شستشو ده ناخالصی هایم را ... مرا صعود ده به بینهایت ها... آقا سید دعامون کن ... سالروز شهادتت مبارک ... *شهید سیدمحمود موسوی متولد1360از شهدای یگان صابرین* *اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم*



+ محمد جان ... آسمان میخواهــــــــــــم .. چندیست نامهربانانه کدر شده ام ... مرا به ابدیت رهنمون شو ای بزرگ شده ... * بگذار اوج بگیرم...* سالروز شهادتت مبارک .. *شهید محمد منتظرقائم(ایمان غلام نژاد) متولد1363از شهدای یگان صابرین...تاریخ شهادت1390/06/13* التماس دعا



+ پــرواز ،بدون بال و پر میخواهـــم ... یک گوشه ی چشم ، یک نظر می خواهــم... ایکـــاش بـــــرای تو بمیـــــــرم بی بی "سلام الله علیها" * من یکـــ بدن بدون سر میخواهــــــــم ....*



+ جوانی طعنه زد بر سرفه هایش... " برادر،ترک کن سیگار خود را ". او با خود زیر لب،آرام می گفت: " توتون باگاز خردل فرق دارد." *سلامتی جانبازان شیمیائی صلوات* *اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم*



+ *فاصله ها را بردار ...* یارای ماندنم نیست ... *دلم معجزه میخواهد ای شهید...* یاری ام ده ... شهادتت مبارک ... من را نیز دعاکن ای آسمانی افلاکی ... *شهید صمد امیدپور،متولد 1364از شهدای یگان صابرین،تاریخ شهادت1390/06/13)*



+ *زمینگیر شده ام ای شهیــــــــد ...* دستی بیاور به سویم نیز و ما را از این فساد و تباهی نجاتی ده ... *شهید علی بریهی متولد 1364 روستای میثم تمار ،از شهدای یگان صابرین*



+ *می شود کمی هم مرا دعاکنی ای شهید ....* آسمانی شدنت مبارک محمد جان ( 13 شهریورماه سالروز شهادت شهدای یگان صابرین گرامیباد). *شهید محمد محرابی پناه متولد 1364*